ما یه اصل و نصب در گردش دوران
زراست خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
شصت و شاهد هر دو دعوای بزرگی می کنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است؟
گر بیینی ناکسان بالا نشینند صبر کن
روی دریا کف نشیند قعر دریا گوهر است
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت